شاید هوش هیجانی یا هوش عاطفی یا EQ مفهوم جدیدی به نظر بیاید، اما واقعیت این است که همین مفهوم، با نامهای متفاوت، بیش از یک قرن دغدغهی روانشناسان بوده است.
ادوارد تورندایک (Edward Thorndike) ازروانشناسان برجسته قرن بیستم در حوزههاییادگیری، آموزش و هوش، در سال ۱۹۲۰ مفهومی به نام هوش اجتماعی یا Social Intelligence را به صورت زیر تعریف کرد:
«هوش اجتماعی یعنی توانایی درک و مدیریت کردن مردان، زنان، دختران و پسران، برای رفتار خردمندانه در روابط انسانی.»
تورندایک در جای دیگری هم در توضیح هوش اجتماعی چنین میگوید:
«هوش اجتماعی به این معناست که بتوانیم انگیزه رفتارهای خود و دیگران را به خوبی درک کرده و از این اطلاعات در تعاملات اجتماعی استفاده کنیم.»
همانطور که میبینید این تعریفها، به آن چیزی که امروز به عنوان هوش هیجانی یا هوش عاطفیمیشناسیم بسیار نزدیک هستند.
دانشمندان معاصر هم نقش تورندایک را در توجه به هوش عاطفی مد نظر قرار دادهاند.
به عنوان مثال، تراویس برادبری (Travis Bradberry) و جین گریوز (Jean Greeves) که کتاب هوش هیجانی آنها مطرح و شناخته شده است (The Emotional Intelligence Quick Book)، کتابشان را به تورندایک تقدیم کردهاند که «یک قرن پیش این بینش را داشت که به جهان بگوید هوش هیجانی (EQ) مهمتر از ضریب هوشی (IQ) است.»
بنابراین اشتباه نیست اگر بگوییم تاریخچه هوش هیجانی، بیآنکه اسمی از آن در میان باشد، به اوایل قرن بیستم بازمیگردد.
تعریف هوش هیجانی از نگاه سالووی و مایر
نخستین تعریف رسمی هوش هیجانی به همراه مفهوم پردازی و مدلسازی قابل اتکا، توسط پیتر سالووی (Peter Salovey) و جان مایر (John Mayer) انجام شد:
تعریف هوش هیجانی سالووی و مایر (منبع: مقاله هوش هیجانی؛ ۱۹۹۰)
توانایی نظارت و پایش احساسات و هیجانات خود و دیگران، تفکیک و تشخیص آنها، و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمای تفکر و رفتار.
تعریف هوش هیجانی از نگاه دانیل گلمن
آنچه معمولاً ما به عنوان تعریف هوش هیجانی میشنویم و میخوانیم، تعریف دانیل گلمن است.
گلمن در نخستین تعریف خود از هوش هیجانی (در سال ۱۹۹۵)، تقریباً هر چیز خوبی را که میشناخت زیر چتر هوش هیجانی قرار داد:
تعریف هوش هیجانی دانیل گلمن
هوش هیجانی شامل تواناییهایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشواری و سرخوردگی، کنترل رفتارهای تکانشی، به تأخیر انداختن خواستهها، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبهی استرس بر قدرت فکر کردن، همدلی با دیگران و امیدواری است.
برخی منتقدین در نقد نخستین تعریف گلمن از هوش هیجانی گفتهاند که او تقریباً همهی دغدغههایروانشناسی شخصیت و نیز توصیههای اخلاق مسیحی را یکجا تحت عنوان هوش هیجانی مطرح کرد (منبع).
البته گلمن به تدریج تعریف خود را کمی شفافتر و مختصرتر کرد:
دنیل گلمن و تعریف هوش هیجانی به زبان ساده و مختصر
هوش هیجانی مجموعه تواناییهایی است که به ما کمک میکنند هیجانات را در خود و دیگران، تشخیص داده و تنظیم کنیم.
در نهایت، تعریفی که گلمن در سال ۲۰۱۷ در کتاب Everyday Emotional Intelligence مطرح میکند چنین است:
جدیدترین تعریف هوش هیجانی دانیل گلمن
مهارتهای هوش هیجانی شامل این پنج مورد هستند:
- خودآگاهی یا آگاهی از خویشتن (Self-awareness): اینکه نقاط قوت، ضعف، انگیزهها، ارزشها و تأثیری را که روی دیگران داریم بشناسیم.
- خودتنظیمی (Self-regulation): اینکه تکانهها و انگیزههای لحظهای و خُلق خود را در وضعیت مختلکننده و مزاحم، کنترل کرده یا جهت آنها را تغییر دهیم.
- انگیزش (Motivation): [رسیدن به اهداف و] موفقیت به صِرفِ موفقیت به ما انگیزه بدهد.
- همدلی (Empathy): وضعیت احساسی دیگران را درک کنیم.
- مهارت اجتماعی (Social Skill): با دیگران، رابطهی صمیمی ایجاد کنیم تا بتوانیم آنها را به سمتی که میل داریم سوق دهیم.
احتمالاً با خواندن سبک تعریف هوش عاطفی توسط گلمن، بهتر میتوانید حدس بزنید که چرا در بیرون فضای دانشگاهی، نام هوش هیجانی بیش از آنکه با تورندایک، سالووی، مایر و امثال این دانشمندان گره خورده باشد، با دانیل گلمن همراه شده است.
ادبیات گلمن، ادبیات سادهای است که مخاطب عام آن را درک میکند و از آن لذت میبرد.
تعریف هوش هیجانی از نگاه برادبری و گریوز
برادبری و گریوز، به علت نوشتن کتابهای ساده – و البته دقیق – در زمینهی هوش هیجانی معروف شدهاند.
کتاب آنها تحت عنوان Emotional Intelligence Appraisal تحت عنوان آزمون هوش هیجانی به فارسی نیز ترجمه شده است.
آنها هم در کتاب Emotional Intelligence 2.0 تعریفی مشابه تعریف سالووی و مایر و نیز تعریف کوتاه گلمن ارائه میدهند:
تعریف برادبری و گریوز از هوش هیجانی
هوش هیجانی، توانایی تشخیص و درک هیجانات در خودتان و دیگران است؛ و توانایی اینکه این آگاهی را برای مدیریت رفتار و رابطههای خود به کار بگیرید.
تعریف عملیاتی هوش هیجانی توسط بار-اُن
روون بار-اُن (Reuven Bar-on) که نامش را گاهی به صورت بار-آن و بار-اون هم مینویسند، از زاویهی دیگری به فراگیر شدن هوش هیجانی کمک کرد.
در شرایطی که گلمن از کلیت مفهوم هوش هیجانی دفاع میکرد و سعی میکرد بر اهمیت آن تأکید کند، بار-اُن کوشید یک تعریف عملیاتی از هوش هیجانی به دست دهد و ابزاری برای اندازه گیری و سنجش هوش هیجانی طراحی کند.
این ابزار که به شکل تجاری در دسترس است و سازمانها و کسب و کارهای بزرگ و نیز مراکز آموزشی از آن برای سنجش هوش هیجانی استفاده میکنند، EQ-i نام دارد و بر پایهی تحقیقاتی که بار-اُن در سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ انجام داده، بنا شده است.
کافی است به نمودار زیر نگاه کنید تا تصویری شیوه اندازه گیری هوش هیجانی توسط بار-اون در ذهن شما شکل بگیرد:
همانطور که میبینید بار-اون مهارتهای متنوعی از جمله تصمیم گیری، مسئولیت پذیری، همدلی،مهارت ارتباطی و روابط بین فردی، حل مسئله، ابراز احساسات، صراحت و قاطعیت (یا جرأت ورزی)، خودشکوفایی، خوش بینی، تحمل استرس را در کنار یکدیگر تحت عنوان هوش عاطفی یا هوش هیجانیاندازهگیری کرده و گزارش میدهد.
تعریف ساده هوش هیجانی در دو جمله
همانطور که میبینید، باید سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ را سالهای رشد جدی هوش هیجانی دانست. کسانی که در آن سالها روی این موضوع کار کردند، هر یک مسیری را بناکردهاند که تا امروز نیز امتداد یافته است.
ضمن اینکه خودِ مفهوم هوش هیجانی، به شکلی دقیق و با مرزهای مشخص تعریف نشده است. اگر چه پیام هوش هیجانی مشخص است و همه بر روی آن اتفاق نظر دارند: هوش را به توانایی محاسبات ریاضی و تعریف سنتی بهره هوشی محدود نکنید.
با توجه به اینکه پیتر سالووی و همکارانش هنوز زنده هستند و اتفاقاً هنوز هم به هوش هیجانی توجه دارند (اگر چه صدایشان به اندازهی گلمن و دیگران بلند نیست و سالووی به ریاست دانشگاه Yaleسرگرم است)، منطقی است درس تعریف هوش هیجانی را با توضیح این دو نفر به پایان ببریم:
استفاده از اصطلاح هوش هیجانی، تأکیدی بر شکلی از هوش است که هیجانها را پردازش میکند و از آن بهره میبرد.
از این دیدگاه، بخشی از هوش هیجانی از جنس ظرفیت (Capacity)، بخشی از جنس توانایی (Ability) و بخشی دیگر از جنس مهارت (Skill) است.
منبع: متمم